آبنبات تلخ
Part:165
الکس : صحیح
ته : خب پس بیاین امشبو همه باهم باشیم ها؟
لارا : پایم
هانی : عاره ایده خوبیه
الکس : آم دوستان یه لحظه من گوشیمو جواب بدم
الکس : چیه
۱ : رئیس قرارتون که یادتون نرفته
الکس : نه نرفته فردا صبح حرکت میکنم
۱ : گفتم یادتون بندازم
سوبین : فردا صبح کجا میری
الکس : میخواستم بهت بگم بخاطر شرکتو یسری کارای دیگه باید برم حداقل یکی دو هفته نیستم
سوبین : یعنی چی مگه تعطیلات نی
الکس : ببخشید منم دلم میخواد پیشت باشم ولی
سوبین : اشکال نداره من ناراحت نیستم خب باهم میتونیم حرف بزنیم
الکس : واقعا؟
سوبین : معلومه خب من نمیخوام مانعی برای کار کردنت باشم
الکس : ممنونم قشنگم که درکم میکنی
سوبین : بیا بریم بدو
الکس : اوکی
سوبین : ما برگشتیم
ته : چیکار میکردین؟
سوبین : خب الکس باید یکی دو هفته بره سفر کاری
کوک : بمیرمم نمیزارم بری
سوبین : نمیرم بابا اگه بخوام برمم به تو و کیم هیچ ربطی نداره
ته : منظور؟
سوبین : شما چیه منین هیچی
کوک : یعنی چی
سوبین : من که با شماها آشتی نکردم کردم؟
ته : بابا سوبین چرا اونارو بخشیدی
سوبین : نمیخوام
هانی : سوبین به نظرم ببخششون خب؟
لارا : راس میگه بزار تعطیلاتمون خوب باشه
سوبین : عا باشه خب
ته : قربونت بشمممم(سوبینو بغل میکنه)
کوک : آخی آبجی کوچولوموچول مننننن(سوبینو با ته باهم بغل میکنن)
سوبین ؛ آیییی بسه دیگه پرو نشین
کوک : باشه
ته : اوکی بابا
سوبین : خب بیاین بریم سراغ کارمون
مادام : عا یه مشکلی پیش اومده
مادرته : نکنه کنسل شده؟
مادام : کنسل که نه پرواز یه ساعت دیگس
مادرته : عاااااا چه بد پس زود باش آمادشم بریم
چند دقیقه بعد........
مادام : بریم؟
مادته : عاره عاره داره دیر میشه
ویو فرودگاه......
الکس : صحیح
ته : خب پس بیاین امشبو همه باهم باشیم ها؟
لارا : پایم
هانی : عاره ایده خوبیه
الکس : آم دوستان یه لحظه من گوشیمو جواب بدم
الکس : چیه
۱ : رئیس قرارتون که یادتون نرفته
الکس : نه نرفته فردا صبح حرکت میکنم
۱ : گفتم یادتون بندازم
سوبین : فردا صبح کجا میری
الکس : میخواستم بهت بگم بخاطر شرکتو یسری کارای دیگه باید برم حداقل یکی دو هفته نیستم
سوبین : یعنی چی مگه تعطیلات نی
الکس : ببخشید منم دلم میخواد پیشت باشم ولی
سوبین : اشکال نداره من ناراحت نیستم خب باهم میتونیم حرف بزنیم
الکس : واقعا؟
سوبین : معلومه خب من نمیخوام مانعی برای کار کردنت باشم
الکس : ممنونم قشنگم که درکم میکنی
سوبین : بیا بریم بدو
الکس : اوکی
سوبین : ما برگشتیم
ته : چیکار میکردین؟
سوبین : خب الکس باید یکی دو هفته بره سفر کاری
کوک : بمیرمم نمیزارم بری
سوبین : نمیرم بابا اگه بخوام برمم به تو و کیم هیچ ربطی نداره
ته : منظور؟
سوبین : شما چیه منین هیچی
کوک : یعنی چی
سوبین : من که با شماها آشتی نکردم کردم؟
ته : بابا سوبین چرا اونارو بخشیدی
سوبین : نمیخوام
هانی : سوبین به نظرم ببخششون خب؟
لارا : راس میگه بزار تعطیلاتمون خوب باشه
سوبین : عا باشه خب
ته : قربونت بشمممم(سوبینو بغل میکنه)
کوک : آخی آبجی کوچولوموچول مننننن(سوبینو با ته باهم بغل میکنن)
سوبین ؛ آیییی بسه دیگه پرو نشین
کوک : باشه
ته : اوکی بابا
سوبین : خب بیاین بریم سراغ کارمون
مادام : عا یه مشکلی پیش اومده
مادرته : نکنه کنسل شده؟
مادام : کنسل که نه پرواز یه ساعت دیگس
مادرته : عاااااا چه بد پس زود باش آمادشم بریم
چند دقیقه بعد........
مادام : بریم؟
مادته : عاره عاره داره دیر میشه
ویو فرودگاه......
- ۷۴
- ۱۴ آذر ۱۴۰۴
دیدگاه ها (۰)
در حال بارگزاری
خطا در دریافت مطلب های مرتبط